*چشمه و سنگ*

از سه دیدگاه زبانی و ادبی و فکری

سروده:نیما یوشیج

درمورد چشمه ای است که بسیار مغرور و خودبین است.خود را برتر از همه پدیده های هستی میداند اما وقتی به دریا می رسد و بزرگی دریا را میبیند خاموش می شود و دست از غرورش میکشد.

معنی شعر:

1_چشمه ای شور و غوغا کنان زلال و شتابندهاز سنگی جدا و جاری شد.(چابکی و جلوه گری)

2_گاه کفی چون صدف بر رویش قرار می گرفت و گاه مانند تیری که به سوی هدف میرود به سرعت حرکت میکرد.(سرعت حرکت)

3_گفت: در بین همه ی موجودات من یگانه هستم و سرور گل و صحرا هستم.(غرور و تکبر)

4-وقتی جاری میشوم سبزه و گیاه در کنارم سر و دوشم را بوسه می زنند.(یعنی سبزه در کنار من می روید)(خودستایی)

5_آنقدر زلالم که وقتی سبزه های پرپیچ و تاب مقابل چهره کنار بزنم و ماه روی خود را در من میبیند.(خودستایی)

6و7(موقوف المعانی)_قطره ی باران که وقتی روی خاک می افتد گیاهانی همچون گور درخشان از آن می روید زمانی که در انتهای راهش به من برسد از شرمندگی سر را به پایین می اندازد.(غرور و خودبینی)

8_ابر سرمایه ی خود را از من میگیرد و باغ از من صاحب زیبایی می شود.(کبر و خودستایی)

9_گل که آن همه زیبایی و شایستگی دارد از روشنایی وجود من زندگی خود را گرفته است.(فخرفروشی)

10_در نهاد این اسمان آبی رنگ و در روی زمین چه کسی میتواند با من برابری کند؟(خود بزرگ بینی)

11_آن مست شده از غرور به همین شیوه حرکت کردو زمانی که کمی از آغاز مسیر دور شد

12_دریای خروشانی را دید که ترس آور و بی نظیر و خروشان بود(ابهت و شکوه/هولناکی)

13_فریادش آنقدر بلند بود که گوش آسمان را کر کرده بود.چشمانش را سیاه کرده بود و بسیار ترسناک شده بود.(ابهت و شکوه/هولناکی)

14_درست مانند زمین لرزه بدنش را بر تن ساحل تکیه داده بود.(شکوه)

15_وقتی چشمه ی کوچک به آنجا رسید و آن همه آشوب وغوغای دریا را دید.

16_خواست خود را از آن گرداب نجات دهد و خود را از آن حادثه برهاند.(هراسیدن و عقب نشستن)

17_اما چنان مات و مبهوت و ساکت ماند که با آن همه خوش زبانی دیگر حرفی برای گفتن نداشت.(سکوت از سر حیرت)